جدول جو
جدول جو

معنی پوشیده چشم - جستجوی لغت در جدول جو

پوشیده چشم
نابینا، کور
تصویری از پوشیده چشم
تصویر پوشیده چشم
فرهنگ فارسی عمید
پوشیده چشم(دَ / دِ چَ)
کور. نابینا. (آنندراج). اعمی. بی دیده:
چو پوشیده چشمی نبینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه.
سعدی.
کسانی که پوشیده چشم و دلند
همانا کزین توتیا غافلند.
سعدی.
در آن دم یکی مرد پوشیده چشم
بپرسیدش از موجب کین و خشم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پوشیده چشم
کور نابینا اعمی بی دیده
تصویری از پوشیده چشم
تصویر پوشیده چشم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچیده چشم
تصویر پیچیده چشم
کسی که چشم پیچیده دارد و سیاهی چشمش در جای اصلی خود نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیده چهر
تصویر پوشیده چهر
روپوشیده، روپنهان کرده، نقاب دار، مستور، پوشیده رخ، پوشیده روی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ چِ)
مستور. روی پوشیده، مخفی. نهان. مبهم:
بدل گفتم این راز پوشیده چهر
نبیند مگر جان بوزرجمهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ چَ / چِ)
کمی کژ. که سیاهی آن نه بر جای اصلی بود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پوشیده چهر
تصویر پوشیده چهر
مستور، نهان، مخفی
فرهنگ لغت هوشیار
چشمی که سایه آن بر جای اصلی نبود چشم اندکی کج، دارنده چشم پیچیده. صاحب چشم مذکور
فرهنگ لغت هوشیار